دنیای اس ام اس

اس ام اس ـ-*-ـ اس ام اس

دنیای اس ام اس

اس ام اس ـ-*-ـ اس ام اس

جک ۷

قزوینی

      

?  قزوینیه میره خونه یک میلیونره، ‌دویست میلیون نقد می‌دزده. بعد زنگ میزنه خونه یارو میگه: بچه رو بیارین پولارو ببرین!

..

? یارو تو قزوین رئیس بانک بوده  یه آگهی میده به این مضمون :  جوان 18 ساله برای15 نفر .  نوجوان 15 ساله برای 10 نفر.

 نونهال 10 ساله برای 5 نفر. کودک 7 ساله برای 2 نفر . چه کسی کلید طلایی مهد کودک را خواهد برد؟!!!

 0

? قزوینیه داشته واسه رفیقش تعریف می‌کرده که: بالام جان دیشب رفته بودیم عروسی، جات خالی مختلط مختلط، مرد و پسر

 قاطی!

 .

? قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما هم بتونیم برنده شیم.

 .

? قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟

 ..

 قزوینیه رو با یه سه لیتری تف دستگیر میکنن!

 .

?  تو قزوین داشتن درمورد انتخابات مجلس گزارش تهیه میکردن، یارو گزارشگره از یک پیر مردِ بازاری میپرسه: به نظر شما با

 صلاحیت‌ترین کاندید این دوره کیه ؟ حاج آقا میگه : بالام  جان این  روزا  هر علف  بچه‌ای مدعیه که کان دیده ، ولی خدا وکیلی

 هیشکی تو کل قزوین قدر این حسین آقا آمپول زن کان ندیده!!!
 

? قزوینیا یک ماهواره میفرستن فضا که دنبال سوراخ لایة ازون بگرده!!!

 

? بچه خوشگله موبایل بسته بوده کمرش، قزوینیه میبینه، میگه: واااای! ببم جان براش اِف‌اِف هم گذاشتی؟!!


? یه قزوینیه تصمیم میگیره بره کوه نوردی همینطوریکه داشته از کوه میرفته بالا متوجه جمعیت زیادی جلوتر از خودش میشه با

 خودش میگه من و اینهمه خوشبختی محاله !!!

.

? از قزوینیه میپرسن: از کدوم بازیکن فوتبال خوشت میاد؟ میگه: الیور کان!!!
 

? قزوینیه یک تریپ بچه خوشگل بلند میکنه، میبره خونه. خلاصه واسه اینکه مخ بچه رو بزنه، میره آلبوم خانوادگیشون رو میاره،

 شروع میکنن با هم تماشا کردن و درضمن قزوینیه واسه پسره تعریف میکرده که: بالام جان، اینو که میبینی ، پسر خالمه ... من

 کردمش، مهندس شد! این یکی رو که میبینی، پسر داییمه، اینم من کردم، دکتر شد!! خلاصه همین طور یکی یکی  ملت فامیل

 رو نشون پسره میداده و میگفته که من کردمش و فلان کاره شد ، یهو مادر قزوینیه از  آشپزخونه داد میزنه : بالام جان، اگه میده 

بکن... اگه نمیده هم بیخود فامیلو کونی نکن!!!

 .

? به قزوینیه میگن: یک آهنگ بخون که باهاش خیلی حال میکنی. قزوینیه میزنه زیر آواز: کبوتر بچه کرده، کاش بودی و میدیدی!!!
 

? قزوینیه میره تهران پیش رفیقاش، رفیقاش هم همه جور بساطی براش جور میکنن، از عرق و فیلم سوپر و تریاک و... آخر شب

هم یه جنده باحال براش میارن تا صبح حال کنه! بعد از یه مدتی رفیق قزوینیه میره قزوین، قزوینیه هم سنگ تموم میگذاره ، براش

 همه چیز جور میکنه و  آخر شب هم میره بیرون که یه کون باحال براش گیر بیاره  ولی هرچی میگرده ،‌ چیزی پیدا نمیکنه ، خر ور

میداره یه پیر مرد تریاکی لاغر مردنی کچل رو میاره، ‌رفیقش میگه: بی‌معرفت، این چیه ور داشتی آوردی؟! قزوینیه میگه: بالام‌جان

شرمنده، شب جمعه بود، هیچی گیر نمیومد! اینم داییمه با کلی خواهش و التماس آوردمش!

 .

? تو پلیس راه اتوبان قزوین یک کامیون رو نگه میدارن، میبینن شیشة سمت شاگرد بازه یک کون هم ازش بیرونه !! خلاصه میرن

جلو به راننده میتوپن که : مرتیکه فلان فلان شده، این چه وضع افتضاحیه ؟!! قزوینیه با تعجب میگه : کدام وضع بالام جان ؟! مامورا

 شاکی میشن، میگن: خودتو به نفهمی نزن!! این چیه از شیشه اومده بیرون؟!! قزوینیه میگه: شما هم منو ترسوندین! بالام جان

 این کان بچه‌ست، گذاشتم تو راه تگری شه برم قزوین بزنم!!!
 

 ? قزوینیه میره پرورشگاه یک بچه رو به فرزندی قبول کنه، مسؤول اونجا ازش میپرسه: بالام‌جان، می‌کنی یا می‌بری؟!

.

? تو یکی از دهات قزوین، ملت برای بار اول یه میوه انجیر پیدا می‌کنن. خلاصه سر در نمیارن چه موجودیه، میبرنش پیش ملای

 شهر، میپرسن این چیه؟ ملاهه یک نگاهی به انجیره میکنه، میگه: بالام جان من باید یک مقدار تحقیقات رو این بکنم ، فردا بیاین

 جوابشو بهتون بدم. ملت میرن دنبال کار و کاسبیشون، فردا برمیگردن، میپرسن: خوب ملا بالاخره این یارو چیه؟ ملا میگه : بالام

 جان، شیره بوده مالاندن...یک کمی گردالاندن...خشخاش توش پاشاندن...چوب به کونش نشاندن...تازه شده گلابی!

 .

? قزوینیه توی یکی ازین محله‌های پرت، کنار یک درخت تق یکی از این بچه ردیفارو می‌گذاشته، یهو اماکن و نیروی انتظامی و

 پلیس 110 همه محاصرش می‌کنن! قزوینیه داد میزنه: بالام جان چه خبره؟! هولم کردید گذاشتم به کان بچه مردم؟!

 .

? قزوینیه میمیره، اون دنیا به علت 70 سال بچه‌بازی مستمر میندازنش قعر دوزخ، پیش اژدهای دو سر! یک مدت میگذره طبقه‌های

 دیگه جهنم هی صدای آه و اوه و داد و بیداد می‌شنیدن. بالاخره دو سه تا از فرشته‌ها میرن پیش رئیس جهنم میگن: این بیچاره گناه

 داره، بگذار از پیش این اژدها  بیاریمش بیرون . اونم میگه باشه . همچین که در سلول  قزوینیه رو باز می‌کنن، اژدهای می‌زنه بیرون،

 حالا ندو کی بدو! فرشته‌ها بهش میگن: ‌بابا خجالت بکش ! آخه چرا داری در میری ؟ اژدهای میگه : بابا این دهن منو سرویس کرده!

 الان دو ماهه گیر داده که: بالام‌ جان تو که دو تا سر داری، پس اونیکی کانت کجاست؟!

 .

? قزوینیه کنار دریا واستاده بوده، ‌می‌بینه یک بچه داره پشتشو می‌خارونه. میگه: ‌بالام‌جان، خورده‌کاری هم قبول می‌کنیم‌ ها!

 .

? قزوینیه داشته بچهه رو میکرده،‌ وسط کار یهو منکرات میریزه،‌ اینم برای اینکه‌ صحنه سازی کنه،‌ به بچهه میگه بیا حالا تو منو بکن.

 بچه هی داشته سعی میکرده، نمیتونسته، در همین حین افسره میرسه، زیپ شلوارشو می‌کشه پایین ، میگه: بالام‌جان بیا  کنار،

 این کارا بچه بازی نیست!

 .

? قزوینیه یه بچه خوشگل مهمونش بوده، هی میخواسته بکندش  ولی نمیدونسته  چطور حالیش کنه . تو همین احوال ، یکی در

 می‌زنه. قزوینیه میره دم در بعد از یه مدتی شاکی بر میگرده،‌ پسره میگه:‌ چی شده؟! قزوینیه میگه:‌ هیچی این پسر همسایه بود،‌

 میگفت:‌ بابام گفته یه کاسه تف بدین ،‌ مهمون داریم میخوایم بکنیمش ! می‌بینی بالام جان چه مردم بی ملاحظه‌این ؟!  نمیگن ما

 خودمون هم مهمون داریم!

 .

? قزوینیه می‌میره، پسرش می‌بینه وصیت کرده قبرشو شیب دار بسازن! چند وقت بعد قزوینیه میاد به خواب پسرش، پسره

 می‌پرسه: بابا جریان این قبر شیب دار چیه؟ قزوینیه میگه: بالام‌جان، تا بچه‌ها بیان روش سر بخورن!  

? قزوینیه داشته تو خونش ترتیب یه بچه رو میداده،‌ بچه هم حین عمل داشته با گلهای قالی بازی میکرده. ‌قزوینیه شاکی میشه،‌

 میزنه تو سر بچه میگه:‌ بالام جان، دل به کار بده!

 .

? قزوینیه یه بچه خشگل بلند کرده بوده، پای معامله که میرسن قزوینه میگه: ببین بالام جان، اگه بزاری توش بزارم پنجاه تومن

بت میدم اگر هم بزاری لاش بزارم صد تومن بت میدم. بچهه هم پیش خودش میگه: عجب نرخ خوبیه! بزار یه لاپا بهش بدیم  صد

تومن کاسب بشیم. خلاصه تا وارد عمل میشن قزوینیه امونش نمیده و تا دسته میکنه تو ماتحت بچه مردم! پسره هم بدبخت با

هزار مکافات خودشو میکشه بالا میگه: خوارکسده مگه قرار نبود لا پام بذاری؟! پس چرا کردی توش؟! قزوینیه میگه: بالام جان به

جون تو  دست کردم تو جیبم دیدم پنجاه تومن بیشتر ندارم!!!

 .

? به قزوینیه میگن زن رو تعریف کن، میگه: بالام جان، زن حجمیست زائد که فضای اطراف کان رو اشغال کرده!

.

? رشتیه و قزیونیه رو نصفه شب مست و خراب میگیرن میبرن منکرات. از قزوینیه میپرسن: پدرسگ تو چی‌کاره‌ای؟! میگه: من شاه

قزوینم خوار همه تون رو هم میگام! از رشتی میپرسن تو چی‌کاره‌ای؟! میگه: منم پادشاه رشتم، خوار همه تون رو هم میگام! افسره

می‌بینه این دوتا حالشون خیلی خرابه، اصلاً حالیشون نیست کجان، می‌گه جفتشون رو بندازن تو یک سلول تا فردا خوارشونو بگان!

صبح که میشه مستی از  سر جفتشون  پریده بوده ، اول  قزوینیه رو  میارن واسه بازجویی ،  افسره  همون اول یکی می‌خوابونه  زیر

 گوشش بهش می‌توپه: پدرسوخته! دیشب که پادشاه بودی، حالا کی‌ هستی؟! قزوینیه میزنه زیر گریه، میگه: بالام جان من کارگرم،

بدبختم، حالا دیشب یه غلطی کردیم شما ببخش مارو. بعد نوبت رشتیه میشه، افسره بهش می‌توپه: ‌خوب تو چی‌کاره‌ای؟! رشتیه

 میزنه زیرگریه، میگه: والله ما تا دیشب پادشاه رشت بودیم، ولی از دیشب تا حالا ملکه قزوینیم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد